بیانات لقمان حکیم
لقمان حکیم به فرزند فرمود :
ای جان فرزند ، هزار حکمت آموختم که از آن چهارصد انتخاب کردم و از چهارصد ، هشت کلمه برگزیدم که جامع جمیع کلمات حکمت است.
فرزندم دو چیز را هیچ وقت فراموش مکن :
· خدا را مرگ را
دو چیز را همیشه فراموش کن :
· خوبی که به هر کسی کردی
· بدی که هرکس با تو کرد
و چهار چیز را نگهدار :
· در مجلسی که وارد شدی زبان را
بر سر سفره ای که وارد شدی شکم را
· بر در خانه ای که وارد شدی چشم را
· بر نماز که ایستادی دل را
برچسبها:لقمان،لقمان حکیم،بیانات لقمان،خدا،مرگ،خوبی،بدی،زبان،شکم،چشم،دل،
موضوعات مرتبط با این مطلب : <-ArchiveEntryCategory->
برچسب ها:
اولین گوشی انعطاف پذیر دنیا +عکس

ReFlex
به نقل ازگروه فضای مجازی خبرگزاری میزان، محققان دانشگاه کوئینز، یک گوشی هوشمند تولید کردند که رفلکس نام دارد و نمونه اولیه از یک گوشی هوشمند است که یک نمایشگر 6 اینچی منعطف LG از نوع FOLED و حسگرهای ویژه برای اندازه گیری مقدار خمیدگی صفحه نمایش را به صورت ترکیبی در خود جای داده است
نمایشگر این گوشی از ویژگی چند لمسی برخوردار بوده و وضوح تصویر آن برابر با 1280 در 720 پیکسل است
روئل ورتگال مجری طرح اظهار کرد: این گوشی نشان دهنده یک راه کاملا جدید از تعامل فیزیکی با گوشیهای هوشمند انعطاف پذیر است
هنگامی که یک کتاب الکترونیکی روی صفحه نمایش این گوشی هوشمند نمایش داده میشود، با خم کردن آن به سمت راست، درست مانند یک کتاب واقعی صفحات از سمت راست به چپ ورق میخورند. جالب اینجاست که هرچه میزان اعمال فشار برای خم شدن این گوشی هوشمند بیشتر باشد، سرعت ورق خوردن کتاب بالاتر میرود
ورتگال توضیح داد : کاربران میتوانند ورق خوردن صفحات را بوسیله نوک انگشتان خود و از طریق ارتعاشات خفیف گوشی احساس کنند
حسگرهای مربوط به خم و راست شدن این گوشی هوشمند در پشت صفحه نمایش قرار داده شده تا نیروی که کاربر برای خم شدن صفحه اعمال میکند را احساس کنند. مقدار نیروی اعمال شده برای خم شدن توسط این حسگرها خوانده شده و برنامههای دلخواه را برای استفاده کاربران فراهم میکند
دارای یک صفحه نمایش لمسی انعطاف پذیر با کیفیت بالا و سیستم عامل آندروید 4.4 است
موضوعات مرتبط با این مطلب : <-ArchiveEntryCategory->
برچسب ها:
عزرائیل وسلیمان
روزی مردی نزد حضرت سلیمان(ع) آمد و گفت: سلام ای نبی خدا
و بعد گفت:من عزرائیل را دیدم که به من چپ نگاه میکرد حالا من میترسم ، میشود من را با قالیچه ات به هند بفرستی؟؟؟
و حضرت سلیمان(ع) قبول کرد و فرستاد
بعد ها سلیمان عزرائیل را دید و به او گفت:چرا به آن مرد به چپ نگاه میکردی؟؟؟
و عزرائیل گفت:خداوند بزرگ به من دستور داده بود که من جان او را در ساعت دو و در هند بگیرم
اما من در ساعت یک و چهل و پنج دقیقه او را در اینجا دیدم و فاصله اینجا تا هند یک ماه است
برچسبها:سلیمان،عزرائیل،روز مرگ،
موضوعات مرتبط با این مطلب : <-ArchiveEntryCategory->
برچسب ها: