تاریخی
جمعه 30 بهمن 1394 | نسخه قابل چاپ | نویسنده : رامین مهدی پور
مادر پسرک فقیر مریض بود.پسرک به دارو خانه رفت و از بی
پولی،مجبور شد دارو های مورد نظر را بدزدد.اما گیر می افتد و دارو ها را از
او می گیرد.همان زمان مردی او را میبیند.وقتی متوجه می شود که جریان
چیست،پول دارو ها را حساب می کند و ودارو ها را به او می دهد.سی سال
بعد.همان مرد ناگهان در محل کار خود سکته می کند و نقش بر زمین می
شود.زمانی که او را به بیمارستان می برند،می فهمند هزینه ی عمل بسیار سنگین
است.روزی یکی از بچه های آن مرد کنار تخت پدر صورت حسابی را می بیند که
زیر آن پرداخت شد را نوشته بود.و یک یادداشت دیگر:«این هزینه سی سال پیش
پرداخت شده است»در واقع،او همان پسرکی بود که آن مرد سی سال پیش آن کار را
برایش کرده بود.
برچسبها:تاریخی،عوض عوض،کمک کردم،دست افتاده گرفتن،مهربانی،خواست خدا،
موضوعات مرتبط با این مطلب : دانستنی ها
____________________________________________________
برچسب ها: برچسبهاتاریخی,عوض عوض,کمک کردم,دست افتاده گرفتن,مهربانی,خواست خدا
برچسب ها: برچسبهاتاریخی,عوض عوض,کمک کردم,دست افتاده گرفتن,مهربانی,خواست خدا